پشتیبانخانهنشانی ایمیل من

[ و چون خبر کشته شدن محمد پسر ابو بکر بدو رسید فرمود : ] اندوه ما بدو همچند شادمانى آنهاست ، جز که از آنان دشمنى کاست و از کنار ما دوستى برخاست . [نهج البلاغه]

 RSS 

کل بازدید ها :

14213

بازدیدهای امروز :

1

بازدیدهای دیروز :

2


درباره من


لوگوی من




 اوقات شرعی

اشتراک

 


نوشته های قبلی

زمستان 1386


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

داود مینائی تاریخ چهارشنبه 86/11/3 ساعت 7:41 عصر



در بحث و بررسی درباره‌ی آموزش و پرورش اعصار باستانی ایران محقق با کم‌بود شدید مدارک و اسناد روبه‌رو است و البته لازم به ذکر است که هر چه قدر به تاریخ ورود اسلام به ایران نزدیک گردیم اسنادی این چنینی رو به فزونی می رود که البته مجددا لازم است یادآوری گردد که افزایش چنین اسنادی هرگز بدان حد نمی باشد که بتوان مستقیماً به آموزش و کیفیت آن در اعصار باستان دست یافت. لیکن با توجه به نوشته‌های مورخین غربی ازمنه باستان و هم‌چنین اسناد و کتیبه‌های به جای مانده از آن دوران و ... با اندکی تعمق و تحلیل می توان تا حدی از آموزش و پرورش اعصار باستان و ویژگی‌های آن آگاه گردید.
به هر حال با عنایت به شواهد به جای مانده از ازمنه باستان می توان اذعان داشت که در ایران باستان عوامل اولیه تعلیم و تربیت عبارت از موارد ذیل بودند :
1- طبیعت و وضع جغرافیایی کشور.
2- آرا و عقایدی که آریایی‌ها با خود آورده بودند و زرتشت آن‌ها را پیراسته و اصلاح کرده بود و به عبارتی نقش دین در روند آموزش.
3- دولت و نقش ویژه آن در پرورش دادن متعلمین ( صدیق، ص52).
طبیعت و وضع جغرافیایی به سبب این که ایران سرزمینی است تقریباً خشک و بیابانی و کوه‌های آن عمدتاً برهنه از رستنی‌ها است، لذا ضرورت حیات در چنین سرزمینی با توجه به کم‌بود منابع آب و غذا، سخت‌کوشی و مدارا است. بنابراین مردمان ایران باستان مردمانی نیرومند، زحمت‌کش، قانع و سازگار بارآمدند. به واقع، طبیعت اینان را به آموختن چنین خصایصی وادار می ساخت. از سوی دیگر ایران در همسایگی آسیای مرکزی که محل اسکان طوایف و ایلات و عشایر چادرنشین و بیابان‌گردی که دارای توالد و تناسل زیاد و وسایل معیشتی اندک بودند قرار داشت و ایرانیان مداوماً در حال مبارزه و مقاومت در برابر تهاجمات پیاپی اینان که برای تحصیل قوت و غذا به ایران هجوم می آوردند بودند و لذا مجبور به آموختن چگونگی مقاومت و فنون جنگی و دلیری گشتند. هم‌چنین در مجاورت ایران‌زمین در سمت مشرق دو کشور چین و هند و در سوی مغرب آسیای صغیر و یونان بودند و راه عمده ارتباطی شرق و غرب از ایران می‌گذشت و لذا ایرانیان آن زمان در طی قرون و اعصار از این موقعیت سود برده و از علم و ادب و تمدن و هنر خاور و باختر استفاده می کردند و ملل شرق و غرب را نیز از تمدن خویش بهره‌مند می‌ساختند.
اما در باب دین به عنوان دیگر عامل مهم و فاکتور مؤثر در روند آموزش و پرورش باید اذعان داشت که دین زرتشت، که علی‌رغم حضور دگر ادیان در محدوده این مرز و بوم فراگیرترین ادیان بوده است، نقشی پررنگ را در این زمینه ایفا نموده است. با توجه به این که دین زرتشت برای دانش و خرد اهمیت بسیار قائل گشته است و مزداپرستان را به تعلیم و تربیت فراخوانده است و حتی فرشته‌ای به نام «چیستا» بر امر آموزش تعیین نموده بود ( وکیلیان، ص21) .
نمونه‌هایی از اهمیت آموزش و تعلیم در دین زرتشتی به عنوان گواهی بر صدق ادعای فوق ذکر می‌گردد :
در وندیداد آمده است که : «اگر شخص بیگانه یا هم‌کیش یا برادر یا دوست برای تحصیل هنر نزد شما آمد او را بپذیرید و آن چه خواهد بدو بیاموزید» (صدیق، ص56؛ کشاورزی، ص21).
و در دینکرد دیگر کتاب متعلق به زرتشتیان آمده است : «تربیت را باید مانند زندگانی مهم برشمرد و هرکس باید بوسیله پرورش و فراگرفتن و خواندن و نوشتن خود را به پایگاه ارجمند رساند» (کشاورزی، ص81).
و ایضاً در پندنامه زرتشت آمده است : «به فرهنگ خواستاری کوشا باشید، چه فرهنگ تخم دانش و بَرَش خرد، و خرد رهبر هر دو جهان است» (صدیق، ص57).
هم‌چنین در وندیداد باز هم در این باب آمده است : «از سه راه به بهشت برین می‌توان رسید، اول دستگیری نیازمندان و بینوایان، دوم یاری کردن در ازدواج بین دو نفر بینوا و سوم کوشش و کمک به تعلیم و تربیت نوع بشر که به نیروی دانش، شر و ستم این دو آثار جهل از جهان رخت بر بندد» (حکمت، ص95).
با توجه به نمونه‌های فوق و ده‌ها نمونه‌ی دیگر، که مجالی برای بیان آن‌ها نمی باشد، آیا نمی‌توان اذعان داشت که دین زرتشت مشوق و ترغیب کننده یادگیری و آموختن بوده است؟
اما در مورد نقش دولت به عنوان سومین فاکتور مؤثر در امر آموزش، از زمانی که حکومت مادها در ایران تأسیس گردید و سپس شاهنشاهی ایران بنیاد گرفت و اقتدارات در یک جا تمرکز یافت، اداره کردن این کشور پهناور محتاج افرادی گردید که مورد اعتماد بوده و تکالیف خود را نیکو بشناسند و بدان عمل کنند. از این رو دولت به حکم ضرورت از اطفال شاهزادگان و بزرگان و نجبا و طبقات برجسته کشور عده‌ای را برای رتق و فتق امور تربیت می نمود، به گونه‌ای که حتا بنا به گفته نگارنده کتاب تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام، دولت، افراد جامعه را به طور مستمر در کنترل داشت و تعلیم و تربیت به منزله ضرورتی اجتماعی در اختیار صاحبان قدرت بود (درانی، ص 25).
اهداف آموزش و پرورش در ایران باستان:
با توجه به مدارک و اسناد به جای مانده ازمنه باستان می‌توان هدف کلی تعلیم و تربیت در ایران باستان را این دانست که کودک عضو مفیدی برای جامعه گردد ( الماسی، ص71؛ صدیق، ص 75).
در تأیید گفتار خویش به جملاتی از یسنا اشاره می‌گردد که در آن آمده است : «ای اهوره‌مزدا به من فرزندی عطا فرما که از عهده انجام وظیفه نسبت به خانه من و شهر من و مملکت من برآمده و پادشاه دادگر مرا یاری کند» (حکمت، ص78؛ صدیق، ص 75).
لیکن جزییات اهداف مهم آموزش و پرورش ایران پیش از اسلام را می‌توان به صورت ذیل خلاصه نمود:
1- هدف دینی و اخلاقی که تحت تعالیم زرتشت به شعر پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک جامه عمل پوشانند.
2- هدف نیرومندی و بهداشتی برای تندرستی و پاک تنی و راستی و جوانمردی، چنان که در دین زرتشت پاکیزگی تن برای هر زرتشتی از وظایف دینی است و ناپاکی تن و بیماری به اهریمن منسوب است.
3- هدف جنگی و نظامی جهت نگهداری حدود مرز و بوم و حفظ آرامش و دفاع در برابر دشمنان.
4- هدف اقتصادی به جهت تهیه نان و قوت مردم و رفاه و آسایش آن‌ها و حفظ خانواده و توسعه صنعت و هنرها.
5- هدف سیاسی به جهت روابط عمومی و امنیت و کشورداری و روابط خارجی (الماسی، ص 72؛ حکمت، ص63).
سازمان آموزشی ایران باستان:
در طی قرون و اعصار متمادی سازمان تعلیم و تربیت یک‌سان نبوده است و به فراخور زمان امکنه آموزشی اعصار باستان متفاوت بوده‌اند. لیکن در قسمت اعظم این مدت، خانواده و آتشکده و آموزشگاه درباری به پرورش اطفال و نوجوانان می‌پرداختند که البته در برخی قرون دبستان و دانشگاه نیز بدان افزوده شده است (صدیق، ص 59؛ الماسی، ص65). در ادامه در مورد این امکنه آموزشی و به هنگام بحث در مورد دوره‌های مختلف حکومتی ایران باستان و روند آموزش و پرورش این دوره‌ها بیش‌تر سخن به میان خواهد آمد.
برنامه‌ی آموزشی در ایران باستان:
برنامه‌ی تعلیم و تربیت در ایران باستان را می‌توان شامل سه قسمت عمده دانست:
1- پرورش دینی و اخلاقی 2- تربیت بدنی 3- تعلیم خواندن و نوشتن و حساب برای طبقات خاص (ضمیری، ص20؛ صدیق، ص62).
پرورش دینی و اخلاقی: از آن جا که آموزش‌های اولیه بیشتر جنبه دینی داشت ادیان را می‌توان نخستین پایگاه آموزش انسانی دانست که در زندگی روزمره نقش آموزش را با قدرت با زندگی فرهنگی مردم می آمیخته است (کشاورزی، ص10) و از آن جا که در اوستا فصل مخصوصی به تربیت کودک ومعلم و روحانی اختصاص یافته بود و در پندنامه بزرگمهر نیز از اهمیت آموزش دینی سخن به میان آمده است و هرکسی را موظف می‌داند که 3/1 شبانه روز را صرف تربیت دینی نماید، می توان اذعان داشت که در واقع مهم‌ترین و یا یکی از مهم‌ترین قسمت‌های برنامه آموزشی ایران باستان، پرورش دینی و اخلاقی بوده است (صدیق، ص64؛ وکیلیان، ص24) و این نوع آموزش به واقع رایج‌ترین و همگانی‌ترین نوع تعلیم به شمار می‌رفت که در خانه و آتشکده معمولاً انجام می‌پذیرفت (وکیلیان، ص 24).
تربیت بدنی و آموزش نظامی: یکی از مهم‌ترین نوع تعالیم نوجوانان و جوانان را تشکیل می‌داده است و هدف آن دفاع از سرحدات و لشکرکشی، پرورش روحیه‌ی سلحشوری و جنگاوری و حفظ وحدت می بود. برای تربیت بدنی سوارکاری، تیراندازی، شکار، چوگان، ژوبین اندازی و شنا را می‌آموختند ( جهت اطلاع بیشتر در این باب رجوع کنید به صدیق، ص 72-66).
خواندن و نوشتن و حساب کردن: که معمولاً فقط به عده معدودی آموخته می‌شد. به مانند فرزندان بزرگان و نجبا و موبدان که معمولاً برای فرمان‌دهی سپاه وحکم‌رانی و دادرسی و نگاه‌داری دفاتر دیوان و حساب و مالیات تربیت می‌شدند. در واقع می‌توان اذعان داشت که این مرحله از آموزش فقط ویژه اشراف بوده است. از سوی دگر در این مرحله به تربیت ترجمه کنندگان زبان‌های ملل مختلف نیز اقدام می‌شده است. هم‌چنین مطابق نظر فردوسی، که با منابع تاریخ ایران باستان آشنا بوده است، سخنوری آموختن نیز در این مرحله همواره قسمتی از تربیت شاهزادگان بوده است.
ز بیداد و از داد و تخت و کلاه // سخن گفتن و رزم و راندن سپاه ( بیژن، ص 195-194).
محدودیت‌های آموزش و پرورش در ایران باستان:
علی رغم ویژگی‌های مثبتی که در روند آموزش و پرورش ایران باستان وجود داشته است متاسفانه این نظام آموزشی از محدودیت‌ها و یا بهتر است ذکر شود معایبی رنج می‌برد. بزرگ‌ترین محدودیت‌ها و معایب سازمان آموزش ایران باستان را می‌توان به شکل ذیل دسته بندی نمود:
1- آموزش و پرورش در انحصار طبقه اعیان و اشراف و شاهزادگان بود.
2- آموزش یافتگان سعی داشتند دانش و معلومات خویش را از مردم عادی مخفی دارند.
3- در آموزش و پرورش القا عقیده و اندیشه حاکم بود که نتیجه‌اش فرمان‌برداری مطلق و اطاعت کورکورانه در برابر افراد صاحب قدرت و منصب بود (وکیلیان، ص 40).


کتاب‌نامه:
الماسی، علی‌محمد: تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران، دانش امروز، 1370
- بیژن، اسدالله: سیر تمدن و تربیت در ایران باستان؛ ابن سینا، 1350
حکمت، علیرضا: آموزش و پرورش در ایران باستان؛ موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی، 1350
درانی، کمال: تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام؛ سمت، 1376
دیاکونوف، ا، م: تاریخ ماد؛ ترجمه کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، 1379
صدیق، عیسی: تاریخ فرهنگ ایران؛ زیبا، چاپ هفتم، 1354
ضمیری، محمد علی: تاریخ آموزش و پرورش ایران و اسلام؛ راهگشا، 1373
کشاورزی، محمدعلی: تاریخ آموزش و پرورش در ایران و اسلام؛ روزبهان، 1382
وکیلیان، منوچهر: تاریخ آموزش و پرورش در اسلام و ایران؛ دانشگاه پیام نور، 1378



 

[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

©template designed by: www.parsitemplates.com